پسر یکدانه ام امید

برای امیدم!

محبتپسر عزیزم امیدجانمحبت

وقتی مادرم من را ترک کرده بود هیچ یادگار ازش نداشتم اصلا  قبل فوتش یک نامه ی هم برایم ننوشته بود تا با خواندنش دلم آرام شود!

اما من برایت از الان وبلاگ می نویسم عزیز دل تا اگرروزی خدا نکرده از کنارت برم این دلنوشته هایم را بخوانی بدانی که مامانت خیلی عاشقت بوده!

عزیز دلکم این وبلاگ تقدیم تو اینجا هرچه بنویسم برای تو می نویسم!

دلنوشته امروز من برای امیدم!

عزیزک دلم نمیدانم دیگر چقدر فرصت دارم همرایت باشم اصلا نمیدانم!. ولی الان در دلم یک حس پیدا شد که باید به عنوان یک مادر برایت اینرا بنویسم عزیزک دلم گاهی با خواسته هایت مخالفت میکنم من را ببخش اما مخالفت من برای این نیست که دوستت ندارم , نه! مخالفت من برای این است که میترسم به خودت ضرر برسانی میدانی که جان منی و نمیخواهم به تار مویت هم ضرر برسد! تو شاید الان ازم تنفر پیدا کنی اما باور کن مجبورم تو نمیتوانی الان درکم کنی وقتی بزرگتر شدی همه قضیه را درک میکنی فقط میگم خیلی دوستت دارم پسر عزیزم بوووس ...
16 ارديبهشت 1395
1